شعر: پیغام... محمدعلی سپانلو
الهه ی الهام
انجمن ادبی

«پیغام...»

 

شب زندانیم دیری نخواهد ماند محبوبم

اگر شب کارگان زنجیر می سازند

اگر ظلمت زمان مرده را ماند

و زیر جرز این دیوانه کمنزل عشق می پوسد

تو روحی باش کز مهتاب ناپیدا تراویده ست

تو عنبر باش در خورشید سوزنده

زجاج آی و مرآت مکرّر شو

تو در مشکوی شب، مشکوة اختر شو

 

تو می دانی و من کز انتظار ما

زمان وعده در میعاد می آید

زمان را انتظار ما مجسّم می کند، ورنه زمان خالی است

و می دانی که دست صبح

فقط وا می شود تا دست های صبح اندیشان؛

بگو اینک، بگو تا باز محبوبم

من این شب را بچرخانم

به سوی صبح گردانم

انتخاب: حسن سلمانی از کتاب« هجوم»

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





یک شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, :: 10:45 :: نويسنده : حسن سلمانی

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان