الهه ی الهام
انجمن ادبی

... امّا کم کم روحیه ی شرارت و تندخویی و درندگی و. برتری جویی، بهشت زمینی آنها را به دوزخی تبدیل می کند که خون و آتش و تعفن، عقل و پاکی و معصومیت و انسانیت را از آنها دور می کند.

این داستان سرشار از سمبل و نشانه است:

« جزیره» سمبلی از کره ی زمین است که انسانها از آسمان بر روی آن هبوط کرده اند.

«صدف» نماد تریبون و جایگاه اظهار نظر و عقیده است و در دست هر کسی که باشد به او اجازه و حق سخنرانی و اعمال نظر می دهد

« خوکچه» سمبل انسان های دانا و فرهیخته است که استقلال ندارند و باید از آنها حمایت بشود و فقط تا زمانی که به خرد و دانش آنها نیاز هست به درد می خورند و الاّ هرگز صدف به دستشان نخواهد افتاد، مگر در صورت « تشخیص» و « مصلحت نظام»! از چنین آدمهایی فقط تا جایی که پایه های یک نظام حکومتی استوار شود، استفاده می شود و بعد از آن باید به حاشیه رانده و به راموشی سپرده شوند.

در « سالار مگس ها» هم مثل دنیای واقعی آدم بزرگها، همیشه ریاست از آن کسی است که « صدف» را در اختیار دارد.« رالف» نمونه ی این اشخاص یا گروه هاست.

« دود» که به دستور رالف همیشه باید به راه باشد و ستونی از آن به آسمان بلند شود، سمبل اعلان هویت یک ملت یا تمدن است.

« عینک خوکچه» وسیله ایست که به کمک عدسی آن آتش روشن می کنند تا هم کباب بپزند و هم گرم شوند و هم نوری در شب داشته باشند و هم در روز با دود آتش به کشتی های ی شناور در اقیانوس علامت بدهند و از آنها برابی نجات خود کمک بخواهند. عینک در این داستان جایگاه و اهمیت ویژه ای دارد. جک زورگو آن را می دزدد.یعنی چشم خوکچه را، یعنی آتش را، یعنی چشم بینا و عقل کل بچه ها را و با سهل انگاری بی مسئولیتی، آن را می شکند

« جک» نماینده ی انسان های قلدر و گردن کلفت و زبان نفهم است که به اتکای توانایی های جسمی و یا مهارتشان در  شکار، عده ای همیشه، یا از ترس و یا از روی شکم پرستی تن به خفت رفتن به زیر پرچم امثال او می دهند...

جزیره ای که در بدو داستان، بکر و زیبا چون بهشت بود، توسط بچه ها به آتش کشیده می شود و در معرکه ی سرهای جدا شده ی خوکها توسط بچه های شریر، مگس ها جولان می دهند و شاپرک ها از آن کوچ می کنند.

گلدینگ در سالار مگس ها؛ کشمکش دو نیروی « خیر و شر» را در وجود آدمی به نمایش می گذارد تا نشان دهد یک تمدن متزلزل و بی قانون - البته قانونی بر پایه های دموکراسی و شایسته سالاری، نه قانون جنگل که امثال جک واضع بلامنازع و مجری و متکلم وحده آن است- چگونه در زیر فشار غرایز حیوانی بشر رو به زوال می گذارد.

قسمت هایی از متن کتاب:

*خوکچه: من از جک می ترسم و به همین دلیل خوب مشناسمش. اگر تز کسی بترسی، از او بدت می اید ولی نمی توانی درباره اش فکر نکنی، هی خودت را گول می زنی که نه بابا یارو ایرادی ندارد ولی تا چشمت به او می افتد، انگار نفست می گیرد و نمی توانی نفس بکشی.

* خوکچه: جک نمی تواند به تو(رالف) آزاری برساند. ولی اگر تو از سر راهش کنار بروی، نفر پشت سرت را آزار می دهد. آن هم منم.

* بزرگ ترین اندیشه ها، ساده ترین آن هاست.

* خوک زیر دست و پای دژخیمان ستمکا خود از هوش رفت. هنوز پروانه ها در آن فضای باز می رقصیدند. سرانجام، شهوت کشتار فروکش کرد...

* چشم های نیمه باز خوک شکار شده از بدبینی پایان ناپذیر او نسبت به بشر تار شده بود. این چشم ها به سیمون اطمینان می بخشید که همه چیز بد و شریرانه بود.

* مگس ها، سیاه و سبز و برّاق و بی شمار بودند. روبه روی سیمون« سالار مگس ها» به نیزه آویخته بود و نیشخند می زد.

* رالف: شب توی تاریکی آمدند و آتش ما را دزدیدند. اگر به ما می گفتند، بهشان آتش می دادیم؛ ولی آنها آتش را دزدیند و حالا با هیچ چیز نمی توانیم علامت بدهیم و دیگر هیچ وقت نجات پیدا نمی کنیم. منظور مرا می فهمید؟ ما حاضر بودیم به آنها آتش بدهیم تا برای خودشان ببرند؛ ولی آنه آن را دزدیدند...

* خوکچه: ولی من از تو خواهش نمی کنم که لطف کنی و عینکم را پس بدهی. به او می گویم، از تو توقع ندارم چون قوی تری، جوانمردی کنی، بلکه باید عینکم را پس بدهی چون حق، حق است و هر کاری حسابی دارد. بهش می گویم؛ عینکم را پس بده. باید پس بدهی.

* در میان این بچه ها« رالف» با بدنی کثیف، موهایی ژولیده و دماغی پر، به خاطر فرجام معصومیت، سیاهدلی بشر و سقوط دوست واقعی و عاقل خود« خوکچه» زارزار می گریست.

وظیفه خودم می دانم که از دوست عزیزم آقای کاظم کلیچ بابت امانت این کتاب ارزشمند، قدردانی کنم.

حسن سلمانی


نظرات شما عزیزان:

زاپاتا
ساعت21:27---20 آبان 1392
بچه که بودیم فکر کنم کارتونشو تلوزیون نشون داده.اما نه، تلوزیون ما از این چیزای خوب نشون نمی ده. اشتباه فکر کردم .ببخشید که مزاحم شدم. ببخشید که اصلاض فکر کردم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:سالار مگسها,گلدینگ,الهه ی الهام,حسن سلمانی, :: 20:10 :: نويسنده : حسن سلمانی

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان