شعر: بهار... سمیرا میرزاجانی
الهه ی الهام
انجمن ادبی

 

«بهار»
بهار تو چه نام قشنگی!
حسّ تازه شدن
بهار، چه بو و برنگی!
رها شدن از خود
غرق بو شدن
نفس نفس زدن از دویدن بسیار
بهار حرف ندارد
با این هوای پُر از پاک
که گنجشک های عاشق باران
سر نشستن روی بلندترین و ضخیم ترین شاخه های درخت
چه قدر شلوغ می کنند؟!
بهار حرف ندارد!
حتی پرنده ها برای شنیدن صدای پای تو
چراغ های زبان را خاموش کرده اند.
بهار حرف ندارد!
تنها هوا دارد
و حسّ بلعیدن، شعله می کشد در تمام رگهایم
بهار، آمدن توست
از قرن های دوی به نام فاصله.
بهارِدیدن رویت
به یاد غروب های جمعه ات...
و بی صدا گریستن
درون قلب خسته ام
در هر دم و هر بازدم
من بهار می خواهم
بهار حرف ندارد...
سمیرا میرزاجانی
عضو انجمن ادبی الهه ی الهام
 
 
 
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 16:7 :: نويسنده : حسن سلمانی

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان